هفته 38 ام عشق مامان
سلام عزیز دلمممممممممممممممممممممم
الهی قربونت برم پسر گلم
می خوام خاطرات این هفته رو برا پسرم تعریف کنم
از اول هفته بگم که با یه شک درد شدید کمر شروع شد اونقدر زیاد بود که کلی بابایی ترسید زنگ زدیم دکتر گفت نگران نباشین اینا طبیعیهههههههههههه و نگران نباشین خلاصه مامانی هم تحمل کرد بعدشم همونطور که گفته بودم 28 صفر مامان جون نذری داشت ما هم یه سهم داشتیم خیلی برا همکه دعا کردم و برا صحیح و سالم به دنیا اومدن گل پسرم اون روز خاله فرزان و سمیرا هم بودن خیلی روز خوبی بود
خاله فرزان و رضا هم برات یه هدیه خیلی کاربردی و خوشکل خریده بودن که همین جا ازشون حسابی تشکر میکنم یه گهواره خیلی خوشرنگ و ناز برات هدیه گرفتن که ان شالله وقت بشه عکسشو برات میذارم عزیز دلم
5 شنبه شد و شهادت امام رضا اون روز خیلی حالم بد بود از صبح حس بدی داشتم هر چقدرم باهات حرف میزدم تکون نمی خوردی خیلی استرس داشتم دل دردم داشتم با انقباض سریع زنگ زدم به مامان جون با خاله فرزان اومدن با بابایی رفتیم دکتر صدای قلبتو که شنیدم یکم خیالم راحت شد دکترم سریع برام سونو و نوار قلب نوشت اما متاسفانه تعطیلی بود و سونو ها نبودن با کلی استرس رفتم بیمارستان و با هزار دلهره رفتیم زایشگاه اونجا فقط منو راه دادن کلی ترسیده بودم یه مامای خیلی مهربرون اومد و کلی با خوشرویی با هم برخورد کرد این برخوردش باعث شد یکم آروش شم بعدش کمکم کرد تا رو تخت خوابیدم و شروع به ثبت حرکت هات و نوار قلب کرد که برا بار اول نمی دونم چرا نمی ذاشتی نوار قلبت ثبت بشه اما خدارو شکر بار دوم تونست حرکت هات ثبت کنه و خوب بود و من آروم وآروم تر میشدم اما همش نگران بابایی بقیه بودم که بیرون کلی استرس داشتن به ماما گفتم اکه ممکنه بهشون خبر بدین حالم خوبه تا اومد بره دکتر خودم اومد بیمارستان و نوار و دید و گفت خداروشکر خوبه بعدشم منو یه ماینه دردناک کرد که ببینه دهانه رحم باز شده یا نه که جیغم در اومد
بعدش قرار شد شنبه برم برا سونو که ببینیم مایع دور جنین کم نشده باشه که شنبه هم رفتیم و خدا رو شکر همه چی خوب بود و گل پسرم 33400 گرم بود و من خوشحال بودم که همه چی خدا رو شکر خوبه
خلاصه خانم دکتر سونو رو دید و اونم راضی بود و گفت تا 24 دی صبر میکنیم ببینم آقا مهرسام تشریف میارن یا باید یه کاری کنیم حالا منظورشو نفهمیدم اینکه سزراین یا القای درد حالا ببینیم چی پیش میاد
گل پسرم از خدا بخواه که صحیح و سالم به دنیا بیای و دل و چشم ما رو روشن کنی
راستی با مامان جون ساک بیمارستانتم پیچیدیم و الان همه چی آمادس برا ورود مهرسام عزیزممممممممممممم
خدا جونم هزاران بار شکر که تا حالا همیشه بهم لطف داشتی خدا جونم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خدا جونم خیلی دوست دارممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم