هفته 30 ...........................
السلام علیک یا ابا عبدالله
سلام عزیز دلم هفته 30 رو هم به سلامتی با خواست خدا گذروندیم
اما این هفته یکم سخت گذشت برا این که مامانی حسابی دل دردش جدی شده و داره دارو می خوره متاسفانه عفونت ادرای هم متوسط بود و برا اونم دارو می خورم و کلی درد دارم
حالا اینو بگم که تازگیا کمر درد و پهلو درد شدیدم اضافه شده دیشب به خاطر پهلو درد تا صبح نخوابیدم و کلی گریه کردم اصلا قابل تحمل نبود تا حدی که می خواستیم بریم بیمارستان اما بازم گفتم نرم بیمارستان بهتره عزیزم ان شالله شنبه دوباره باید برم پیش دکتر خودم دعا کن چیزی نباشه همش میترسم سنگ کلیه داشته باشم آخه قبلنا دوبار سابقه شو داشتم حالا برا همین نگرانم
الهی قربونت برم حاضرم 100 برابر بیشتر این دردا رو تحمل کنم اما به تو صدمه ای نرسه از امام حسین و حضرت ابوالفضل بخواه از خدا بخوان که تو عزیز دلم صحیح و سالم بیای بغل مامانی
با وجود درد شدیدی هم که داشتم دو شب رو با بابا و مامان جون و بابا حمید رفتیم هیئت و اونجا کلی برا همه مامانا و نی نی ها و برا دوستای منتظر نی نی دعا کردم خیلی شب های خوبی بود
امروزم که روز تاسوعا بود دایی رضا مامانی نذری داشت من به خاطر دردم نتونستم برم اما تو خونه کلی برات دعا کردم پسر عزیزم گفتم ان شالله که صحیح و سالم به دنیا میای و ان شا الله سال آینده با هم میریم مراسم عزاداری امام حسین(ع)
امشبم شب عاشوراست خیلی دلم گرفته بازم نتونستم برم بابایی هم میگفت نمیره کلی گریه کردم تا راضی شد بره و قرار شد از طرف من و پسر گل
عزاداری کنه
الان که دارم برات مینویسم چشمام خیسه خیسه دلم واقعا گرفته از ابوالفضل می خوام به حق وقتی تیر به مشک خورد و طمع نا امیدی رو چشید ازش بخوایم دوتامون با هم که ما رو نا امید نکنه خودش می دونه که چقدر سخته نا امیدی
خدا جونم بازهم به خاطر همه لطف هایی که به من داشتی ازت ممنونم خیلی بنده بدی هستم اما همیشه ای خدا بر من خوب بودی ممنونممممممممممممممممممممممممممم