پایان انتظار
سلام عزیز دل مامان
بالاخره دعاهام مستجاب شد و خدا جونم به من لطف کرد و تو عزیز دلم اومدی پیشمون
خدا جونم ازت هزاران بار ممنونم که بهم لطف کردی خدا جونم ازت میخوام به حق همون لحظه ای که دیدم نتیجه مثبته و خوشحال شدم به همه ی دوستای خوبم هم که منتظرن لطف کنی و اونا رو هم از چشم انتظاری در بیاری
وای عزیزم نمی دونی من و بابا جونت چقدر خوشحال شدیم اونقدر گریه کردم باباتم منو بغل کرده بودو اونم اشک تو چشاش حلقه زده بود
وقتی میخواستم بی بی چک بذارم خیلی امیدوار نبودم گفتم شاید مثله همیشی با بی تفاوتی گذاشتم یه دفعه قلبم به تلاطم افتاد از شدت هیجان فقط جیغ میزدم بابیی سراسیمه اومد با تعجب نگام میکرد بهش گفتم مثبتهههههههههههههههههه گفت چی گفتم بی بی چک
خلاصه نتونستم طاقت بیارم و زنگ زدم خاله فرزان گفتم مامان نفهمه اما بی بی مثبت شده دعا کن آزمایشم مثبت بشه
خلاصه اون شب منو بابایی از شدت هیجان تا صبح خوابمون نبرد می ترسیدم بخوام پاشم ببینم همه چی رویا بوده
حالا مگه صبح میشد
صبح زود پاشدم دوباره یه بی بی دیگه امتحان کردم اونم مثبت بود
حالا باید تا فردا که شنبه میشد صبر میکردم وای چه بر من و بابایی و خاله فرزان گذشت
تا اینکه بالاخره صبح شد و من و بابایی با هم رفتم آزمایشگاه
خدایا شکرت مثبتههههههههههههههههههههههههههههههههههه
از خوشحالی تا خونه با خاله فرزان گریه کردیمممم
و خدا جونم به من لطف کرد و تو اومدی پیش مامان
از خدا میخوام که صحیح و سالم و صالح باشی عزیزم و برا همه دوستانم هم آرزوی حاجت روایی دارم
راستی عکس بی بی چک و آزمایشو هم برات میذارم تا یادگاری بمونه