وسیله های عزیز دلممممممممم(قسمت اول)
سلام عشق مامان خوبی عزیز دلم
الهی قربونت برم که دلم غش میره وقتی وسیله هاتو میبینم ان شالله به سلامتی ازشون استفاده کنی عزیز مامان و بابا
هر چقدر منتظر موندم مادر از سفر برگرده نیومد منم گفتم بذار عکس وسیله هاتو بذارم تا ان شالله بعدا اتاقت کامل شد اونم بذارم
امروز بابایی برات کلی زحمت کشیده همه عکسا رو بابایی گرفته و تا حدی کمدو تختم جای خودش قرار دادیم منظورم اینه که من مهندس ناظر بودم و بابایی همه کارا رو انجام داد
حالا برات عکسایی که این سری گرفتم رو میذارم تا بریم قسمت بعدییییییییییی
خدا جونم ازت می خوام که مواظب پسرم باشه و ان شالله صحیح و سالم و صالح بیای بغل من و بابا
عزیزم این استیکر اتاقته که امروز بابایی با وسواس فراوون با نظارت مامان جون برات نصب کرد
عزیزم این سربندا رو به نیتت با با حمید و بابا جون برات گرفتن که ان شالله سال بعد تو محرم ازشون استفاده کنی اون دستمال ها هم مامان جون برات از گهواره علی اصغر باز کرده خیلی دوسشون دارم می دونم تبرکن و برات نگهشون میدارم
اینم شیشه شیر و پستونکته البته یه شیشه کوچولو هم داری که عکسشو با سری بعدی برات میذارم
فلاسک و ظرف غذای پسر گلم خودشون خیلی نازتر از عکسشونن
لوازم بهداشتی عزیزم امیدوارم پسرم از حموم خوشش بیاد
مامان قربون اون دندونات بره .............این دندوگیر خوشمل برا وقتی که ان شالله می خوای دندون درآری
برس و شونه با ناخن گیر و سوهان برای آقا کوچولوی خودم
قاشق های سیلکونی که خیلی نازن
بند پستونک برا اینکه یه موقع پستونک نیوفته از دهنت و کثیف بشه
اینم گروه استقبال
این جغجغه رو خاله سمیرا برات خریده خیلی نازه دستش درد نکنه
پیشبندای یه بار مصرف پسملی خوشملم
عزیزم اینام کهنه و مشما هستن البته یه سری دیگم هستن که اونارو مامان جون خودش پارچه خریده داده برات بدوزن آماده شه عکس اونارو هم میذارم
تب سنج که ان شالله به حق امام حسین هیچ وقت استفاده نشه ازش و پسرم همیشه سالم باشهههههه
سه تا پتو در رنگ های مختلففففففففففففففف
این یه سته که یه رو تختی نانازه با یه قنداق فرنگی خوشکل و خیلی نرم با یه بالش خوشکل به همراه یه ساک لوازم این سوغات دایی رضا از مکه برا پسر گلم مبارکت باشه عزیزم
این روتختی خوشکل و خیلی نازم ست تخت و کمدته که یه روتختی ناز دوتا بالش و ضربه گیرای تخت ان شالله وقتی پهن کردم رو تختتم بازم عکس میذارم
اینا سرویس غذا خوری بخش اوله اون انبار غذا بازم خاله سمیرا برات خریده
این دوتاهم که خیلی نازن اما بابایی یادش رفته اون قابلمه رو از تو وانت بر داره عیب نداره اونم مامان جون برا شما خریده می خواستم عکسشو جدا بذارم که بابایی با یه تیر دو تا نشون زده
اینم ساک وسایلته که مامانی عاشقشه خیلی دوسش دارم