مهرساممهرسام، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

عشق من و بابایی

بدون عنوان

سلام عزیز دلم مامان جونم امروز خیلی دلم گرفته حتی نتونستم با بابایی هم حرف بزنم دارم برا اومدنت حدیث کسا و سوره مریمو می خونم تو رو خدا این ماه بیا بذار سال جدید سال 92 برام بهترین سال زندگیم باشه به خدا من و بابایی عاشق همدیگه ایم فقط و فقط تو رو کم داریم عزیز دلم بیا بذار این عشق جاودانه بمونه همش می ترسم نذار مامانی با ترس زندگی کنه بیا و بهش امید بده ...
24 فروردين 1392

روز ابری

سلام عزیز دلم خوبی مامان جون امروز خیلی دلم گرفته یه مدته دست مامانی بد جوری درد میکنه همشم دارم به تو فکر میکنم همش دارم برا اومدنت لحظه شماری میکنم امروز با بابایی یه کوچولو دعوام شد اعصابم بد جور بهم ریخته الانم خوابیده منم اینجام پیش تو تازه امروزم یکی از دوستام طهوراجونم که اونم منتظر نی نی شه آزمایشش منفی و خیلی مامانو ناراحت کرد خلاصه امروز روز خوبی برا مامان نبوده عزیزم اما اگه تو بیای تو زندگی من و بابایی همه چی عوض میشه منم از این همه نگرانی و غصه نجات پیدا میکنم ...
24 فروردين 1392

روزهای انتظار

سلام عزیز دل مامان دارم روزهای سختیو میگذرونم اگه خدایی نکرده این ماه نیای پیشم میشه یه سال و این خیلی سخته دارم دیونه میشم حتی نمی خوام بهش فکر کنم مامانی از خدا بخواه که این ماه تو دل مامانی باشی اگه بدونی چه روزهای بدی رو دارم میگذرونم من و بابایی بیصبرانه منتظر اومدنتیم دلم گریه میخواد  از بس گریه نکردمو ریختم تو دلم دلم داره میترکه دلم میخواد اونقدر گریه کنم که خالی شم سبک شم دلم باران میخواهد که بشویی تمام غم هایم را دلم پرواز میخواد دلم یه هوا میخواد یه هوای پر اکسیژن که ریه هامو ازش پر کنمو به هیچ چیز دیگه هم فکر نکنم اصلا دلم بی فکری میخواد کاش میشد به هیچی فکر نکرد کاش.... ...
24 فروردين 1392

و باز هم ...

دیگه به خدا نمی دونم چی باید بگم از بس گفتم این ماه این ماه خسته شدم بازم نشد بازم پری لعنتی اومد از صبح کلی گریه کردم می دونم این گریه بی فایدس اما نمی تونم خودمو کنترل کنم هر چی فکر میکنم می بینم کاری جز امید داشتن و صبر نمی تونم انجام بدم پس باید بازم صبر کنم می دونم خدا جونم هست و منو تنها نمی ذاره
20 فروردين 1392

ترس

وای نمی دونم چم شده دل تو دلم نیست نمی دونم نگرانیه اضطرابه نمی دونم چیه اصلا نمی تونم خودم رو راضی کنم بی بی بذارم می ترسم اکه نیومده باشی پیشم چی؟اگه بازم باید یه ماه دیگه زجر بکشم چی؟ خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کمکم کن  
18 فروردين 1392

بهانه

هر شــــب برگه هـــای دفــتـــرم را با بوی لحـــظـــه هـــای تـــــو ورق مــــی زنم و اشـــکــهــایـــم ســرازیـــر مــی شــود به گمانم به این بــــوی تـــنـــد آلــــرژی دارم...! ...
14 فروردين 1392

حس خوب

سلام عزیز مامان امروز 7 روزه که از سال جدید میگذره  امروز خیلی حس خوبی دارم احساس میکنم داریم بهم نزدیک میشیم شاید این خاصیت بهاره نمی دونم اما به من امید داده میدونم که غم و غصه هام مثله زمستون بودنو حالا رفتن دیگه نمی خوام بهشون فکر کنم میدونم این سال سال خوبی برام میشه خوشحالم که این حس خوبو خدا بهم داده خدایا ازت می خوام که اجازه بدی  این حس خوب با اومدن نی نی (عشق من و بابا) ابدی بشه و با تمام وجود آرامشو حس کنم خدایا ازت میخوام تو این سال جدید غم و غصه هامو دور کنی   ...
7 فروردين 1392

التماس

سلام عزیزم سال نوت مبارک گل خوشکلم اولین روز سال جدیده میدونی همه خوشحالن میرن عید دیدنی دیدو بازدید همه شادن اما مامانی نیست تو دلش غم داره نمیتونه شاد باشه میدونی چرا؟چون تو رو میخواد دیروز موقع سال تحویل برا اومدنت کلی دعا کردم امروز اومدم اینجا به خدا جونم التماس کنم که تو رو زودتر به من و بابایی بده خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ازت خواهش میکنم
1 فروردين 1392

سال نو

  در این واپسین ساعتهای سال اگر خوشبختی یک برگ است، من درختی برایت آرزو میکنم ... اگر امید یک قطره است، من دریا برایت آرزو میکنم ... اگر دوست برایت سرمایه است ، من خدا را برایت آرزو میکنم ... ... چه دعایی کنمت بهتر از آنکه ، خدا پنجره باز اتاقت باشد ... خدا جونم ازت میخوام امسال سال خوبی باشه برا همه و برا من خدا جونم تو این سال جدید لطفتو شامل حال من کن و به من یه فرشته عطا کن نذار بیشتر از این منتظر بمونم   ...
30 اسفند 1391